سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا همچون مار است سودن آن نرم و هموار ، و درون آن زهر مرگبار . فریفته نادان دوستى آن پذیرد ، و خردمند دانا از آن دورى گیرد . [نهج البلاغه]

نمی دانم که شمایی که الان این مطلب را میخوانید,در دوران کودکی چقدر آسیب
دیده اید,آیادوران کودکی شما خوب بود یا ناخوشایند, اگر دومی بود,شما هم مثل
من در درون خودتان احساسات ناخوشایندی وجود دارد که بر تمام ارتباطات اثر
میگذارد و در واقع ,به نوعی مسموم میکند,یکی از موانع اینکه انسان نمیتواند راه و
کار درست انجام دهد ,همین احساسات ناخوشایندی است که تا به امروز خود را
کشانده ,ودر واقع زندگی امروز ما را خراب کرده ,برای فرار هیچ راهی نداریم , هر
کاری که برای فراموشی یا فرار انجام دهیم ,بالاخره خودش را به نوعی نشان
میدهد,در واقع  راهای فرار از این احساسات بد درونی که حاصل رنجهای
دوران کودکی همه ماست  ,زیادند و متفاوت بنا به شخصیت ما , ما مسول پیدا کردن و  یافتن این روشها یی که در زندگی خصوصی و عمومی بکار میبریم هستیم , که به طور مثال برای یاد آوری چند نمونه عمومی را عرض میکنم,
مثلاپیشداوری و تعصب  داشتن ,بازیهای سیاسی و اقتصادی و ورزشی و غیره
که در قالب برد و باخت منشا بیرون ریزی بیساری از احساسات ناخوشایند درونی
ماست ,ویکی از بارزترین آنها  روشی که ما ,در زندگی ,پیاده میکنیم این است که هر کار ی
انجام میدهیم که واقعیت را مطابق میل خودمان تغییر دهیم ,حتی حقیقت را هم
دستکاری میکنیم تا مطابق میل و نظر ما در آید ,جالب اینجاست که دیگری هم
این رفتار را در حق ما میکند ,در واقع سرچشمه خشم وخشونت از همین جاست.
در واقع امروز یک اژدها در درون هر کدام از من وتو دارد زندگی میکند که با زبان
وکلامش آتش میزند,اکثریت مردمان از اژدها چیزهای زیادی شنیده اند ,بارزترین آن این است که ازدهان اژدها آتش بیرون می آید وهمه چیز را می سوزاند و از بین میبرد ,و امروز این احساسات ناخوشایند از طریق رفتارهای ناهنجار و کلام
ناهنجار ,همه زندگی را به آتش کشیده ,,که آب سرد روی این آتش ریختن داروی
دردتمام مردمانی که به این درد دچار هستند,است, این دارو یافتن وانجام کار
درست است ,که این امر زمانی تحقق پیدا میکند که انسان به آستانه رنج, درست مثل یک زن حامله که به آستانه فارغ شدن میرسد و زایش صورت میگیرد,برسد   ,ما هم بایستی برای این زایش به آستانه زایش برسیم ,و رسیدن به این زایش در گروکنترل درونی خودمان از بیرون ریزی احساسات بدچه از طریق  کلام ,چه از طریق رفتار خواهدبود ,برای رهایی و آزادی چاره ایی جز این نداریم ,
وقتی رنج درونی که برای التیام بیرون ریزی را داروی خود میپندارد,را کنترل کنیم
وکلام و رفتار ناهنجار ,جلویش گرفته شود که آتش روی آتش ریختن است ,بالاخره
راه درست را پیدا میکنیم ,واین راه وکار درست همان آب سرد روی آتش ریختن
است ,پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 91/1/23:: 7:43 عصر     |     () نظر

بازی فوتبال را دیده ایم, دو تیم رودر روی هم با روش های متفاوت تلاش میکنند
پیروز میدان شوند و برنده زمین بازی را ترک کنند ,یکی میبرد وسرشار از لذت برد,
از خودبی خود میشود و یکی میبازد و بازنده شده و سرشار از احساسات بد, از
 لذت برد ,دستش کوتاه.
درست در میدان زندگی , بین من و تو و ما و اکثریت به اتفاق مردمان دنیا ,این
بازی در جریان است , در میادین اقتصادی ,سیاسی , ورزشی و غیره , اینکه هر
کدام از ما تلاش میکنیم برنده باشیم,وهیچکدام از ما نمی خواهیم بازنده باشیم ,
در بطن و درون بردن, لذتی نهفته که ما تلاش میکنیم به آن لذت برسیم و سعی
میکنیم تا آنجا که ممکن است ,این لذت نسیب من شود و نسیب تونشود,و هر
روشی را برمی گزینم تا این امر محقق شود,اکثریت ما ,از صبح تا شب همین کار
را میکنیم,لذت چیزی بد و نکوهیده نیست ,خداوند در نهاد مادیات ,لذت را گذاشته
که تمام موجودات عالم از آن بهره ببرند ,ولی وقتی انسان به لذت پرستی دچار
میشود ,اشکال از اینجا شروع میشود,درفرهنگ برد و باخت,که در تمام دنیاآنرا در همه چیز میبینیم ,آنکه میبازد سروپای وجودش از احساسات بد و ناخوشایندی
که در درون او مالامال وجود دارد طغیان میکند ,انگار بردن , سرپوشی برروی این
احساسات است ,واین بازمیگردد به دورانی کودکی ما که اکثرادرد آور و ناگوار بود,
در واقع ما مردمان برای اینکه از احساسات بدی که در درون ما آماده طغیان است
خلاص شویم بایستی دست از این بازی که یک طرف آن بازنده است برداریم ,و
فرهنگ جدیدی را آغاز و تبلیغ کنیم بنام (برد ,برد ),یعنی بایستی کاری کنیم که
طرف مقابل هم ببرد و هم ما برنده باشیم , در بازی بردن وباختن پیامیکه رد وبدل
میشود ,من خوبم برای اینکه برنده شدم و تو بدی برای اینکه باختی ,(من خوبم
وتوبدی),واین بازی انسان را بالاخره به دام من بد هستم می اندازد که طغیانی
را در بر خواهد داشت ,ولی در تعلیم و تربیت جدید راه حل خروج , بازی برد . برد
است که در خود پیام من خوب هستم و تو هم , خوب هستی را بازگو میکند ,و
این عمل آرام آرام انسان را از حیطه خشم و خشونت به حیطه صلح و آشتی که
حیطه عشق است منتقل میکند,واین بازگشت یکی از راه های عشق است,
پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 91/1/17:: 5:45 عصر     |     () نظر

مدت زیادی واژه کودک درون سر زبانها افتاده ومرسوم شده که با این واژه به
طرق های مختلف بازی بشود,انسان از زمانی که بدنیا می آید تا سن هشت
تا نه سالگی  را دوران کودکی گویند,این دوران یکی
از بزرگترین دوران زندگی هرکدام از ماست,دورانی که اساس و پایه های منطق و
نگاه و ارزش و باورهای ما روی آنها ساخته میشوند,وقتی ساختمانی را میخواهیم
بسازیم پی آنرا درست میکنیم وبعدساختمان روی آن ساخته میشود, کودک درون
درواقع همان پی ساختمان است,حالا در دوران کودکی بنا بر جایی که کودک درآن
رشد میکند ,تربیت میشود,تنبیه و پاداش میگیرد ,واز تمام حوادث و هر آنچه که با
احساسات و تخیلات خودش , آنچه برداشت میکند ونتیجه گیری میکند ,را ملاک
باورهای خودش قرار میدهد و از نادانی و ناتوانی خودش , برای اینکه مثل بزرگترها
نمی تواند از پس کارها برآید ,احساس بدی در او شکل میگیرد,این در صورتی
است که در خانواده مسله دار رشد کند ,وآرام آرام پایه های منطق آینده انسان
با احساسات ناخوشایندی که در حال ساخته شدن است  , شکل میگیرد.
از کل تمام این دوران , کودک یک نتیجه میگیرد , که من انسان بدی هستم ,این
اساس و پی شخصیت او خواهد بود ,واین مجموعه به کودک درون تعریف میشود
وبه راستی ما با حالتهای بیشماری از خودمان و دیگران روبرو شدیم که بالحظه
حال ,هیچ همخوانی نداشته و در موارد بیشماری این سوال  برای ماایجاد شد که
چرا این عمل  انجام گرفت,که این اعمال و کردار از یک آدم بزرگ چرا سر میزند ؟
که در واقع در اینجا بایستی بگوییم که کودک درون ما بیمار شده ,یعنی ما از
گذشته کنده نشدیم,گذشته باقدرت, خودش را در لحظه حال تحمیل میکند,
یعنی انسان برای عمل کرد خودش به منطق سیاه یاسفید ,خوب یا بد , دوست داشتن ویادوست نداشتن رو آورده, ,در نگاهی که حد وسط وجود ندارد ,دراین منطق یا همه خوب هستند و یا همه بد,که نتیجه هر دو نگاه یکی است ,یعنی آنکس که همه را بد میبیند به انزوا کشیده میشودوآنکس که همه را خوب میبیند به فریب خوردن و مورد سو استفاده قرارگرفتن,تا در نهایت ,به همان نتیجه دوران کودکی برسد,وامروز ما به بن بستی رسیدیم وتنها راه خارج شدن ازآن,این است که دوران کودکی را باتمام جزییاتش بررسی کنیم وآگاه شویم ,به لایه های عمیق و درد آور زندگی دوران کودکی سربزنیم و ارزشها و باورهایی که با آنها امروز دچار مشکل شده ایم ,دوباره موردبازبینی مجدد قرار دهیم ,تمام تخیلات و منطق و احساسات و نتیجه گیری هایی که موجب آزار و اذیت ما میشوند ,مورد بررسی دوباره و چندباره قرار بدهیم ,در این صورت ما به کنترل کودک درون دست پیدا خواهیم کرد, یعنی گذشته با تمام اثرات خودش نمی تواند خودش را به لحظه
حال تحمیل کند,یعنی کنترل کردن تمام اثرات گذشته ,واین یعنی بازگشت به
خانه,ودوباره پی جدیدی برای خود با دانایی وتوانایی میسازیم ,ما با  ساختن  ساختمانی  نو منطقی جدیدی را میسازیم که نه با سیاه و نه سفید ونه با خوب
ونه بد کار دارد,پی ساختمان او ,,,کار درست ,,, در هر شرایط است.
که در این صورت ما ازمرز تضاد ها میگذریم و قدم به حیطه وحدت و یگانگی میگذراریم ,سالی خوب وپر باربرای همه عزیزان آرزومندم,پاینده باشید.

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 91/1/5:: 6:27 عصر     |     () نظر

درباره

صبوری
هدف از ایجاد این وبلاگ احساس وظیفه ایی است که اولا سپاس از خداوند برای توفیق این فرصت برای خودشناسی در کنار استاد و معلمی که مرا تا ابد بنده خدا کرده و دوم برای آن حتی تویی که نیازمند و طالب کشف ومکاشفه وبنده گی نظم و هماهنگی و هارمونی هستی.در ضمن آنچه مینویسم فقط نظرات شخصی است و هیچگاه بی احترامی و هتک حرمت به هیچ دینی در مرام من وجود نداردکه من عاشق تمام پیامبران خداوند بلاخص حضرت محمد (ص) هستم وهرکسی کوچکترین بی احترامی به اعتقادات و باورهای انسان کنداز خدا پرستی دور است ,اگر دیدگاه من با شما یکی نیست این به دلیل تفاوتی است که در اندیشهای ماست وهیچ چیز دیگری نیست ودر این راه ما هم سفرانی همراه به سمت خداوند هستیم و در این راه من محتاج راهنمایی های شما انسان بزرگ هستم
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها