اساس دوران کودکی,لذتی بود که کودک به دنبال آن بود ,یافتن لذت و دوری از رنج , هدف و انگیزه کودک در برهه ایی از زندگی که لازمه زیستن او بود, و کودک تمام ارتباطات خود را بر این اساس تنظیم میکند , لذت را میگیرد و رنج را طرد میکند,و از رنج و لذت تصویری در ذهن ساخته میشود که اگر در اثر تعلیمات درست کودک نتواند رشد عقلی کند ,تنها وسیله ایی که کودک در ارتباط با هر چیزی دارد همان نگاه ایی است که او با خود از آن دوران به دوران جوانی ,میان سالی , پیری آورده و واقعیت و حقیقت را با نگاه کودکی میبیند و میبینیم که بزرگان کودک, چقدر فراوان, در تمام دنیا پراکنده هستند,نگاه کودکی ,این اساس یکی از دردهای ما است ,وقتی به دنیا از این دریچه نگاه میکنیم ,عقل کور و نابینا میشود ,لذت و لذت جویی بد نیست و یکی از ارکان زندگی هر انسان است ولی مشکل زمانی بوجود می آید که اساس مان و هدف مان جز کسب لذت ,چیزی دیگری نباشد و این روش به صورت ناخودآگاه کار میکند و با خودشناسی و کاووش درونی است که ما میتوانیم پی به این روند زندگی خودمان ببریم و در پی تغییر و درست کردن برآییم,از حالت کودکی عبور کرده و به دوره بلوغ و رشد عقلی قدم بگذاریم,که اگر این حادثه روی ندهد ما بزرگان کودکی بیش نیستیم, پاینده باشید.
کلمات کلیدی: