سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه جامه دانش بپوشد، عیبش از مردم نهان ماند . [امام علی علیه السلام]

در نوشته قبلی از این مسله که انسان نه مالک مادیات است و نه مالک معنویت,
یادی کردم,مادیات وسیله هایی برای زندگی جسمانی هستند و مهر و محبت و عدالت و صداقت و ,,,,,,,,,,و صدها نمونه از قوانین معنوی که در دنیا جاری هستند
امکانات جامعه انسانی برای یک همکاری ویک همزیستی را فراهم میکنند.
 مادیده ایم که کسی که فوت میکند هیچ چیزی از مال دنیا با خودنمی برد و حتی هیچ چیزی هم از معنویت و روحانیتی که در دنیا به صورت پنهان جاری است با خود نمیتواند ببرد,چون مالک هیچ چیزی نیست,هم قوانین الاهی مثل عدل و
محبت و یا نعمتهای مادی بعد از فوت هر عزیزی ,دارند کار میکنند ,تا اینجا اگر
قبول دارید ,میتوانیم ادامه دهیم,پس مالکیت یک امر توهمی است ,ولی برای
 زندگی بسیار پیچیده امروز قراردادی اجتماعی است که بایستی رعایت کرد ,
ولی از لحاظ درونی بایستی این را بپذیریم که مالک همه چیز ,چه از مادیات و چه
از لحاظ معنویت ,خداوند است,وقتی دروننا این مسله پذیرفته شد ,غرور خود به
خود محو میشود,وما به سکوت میرسیم,ما چیزی برای مغرور شدن نداریم ,توهم اینکه چیزی هستیم ما را بسیار
مغرور کرده ,ما هزاران چیز برای باد شدن و مغرور شدن داریم ,هر چیزی میتواند
باعث رشد منیت و غرور ما شود ,و درست مثل گرفتار شدن در باتلاق ,هر چه
مغرورتر شویم,در باتلاق بیشتر فرو میرویم,تنها راه نجات,آگاهی به این واقعیتاست
که ما هیچ چیز نیستیم ,ما بایستی به هیچ برسیم,این هیچ یعنی پایان غرور,
این هیچ یعنی گردن نهادن به اینکه خداوند همه چیز است, انسان در این نقطه
به سکوت میرسد,این آگاهی انسان را به سکوت میرساند,و در این سکوت است
که صدایی و سوالی به گوش میرسد ,,,اگر من هیچم پس اینجا چه کار دارم ,,,؟
واین بزرگترین سوالی است که انسان از خودش میپرسد, ما جوابی به این سوال
نداریم ,هر جوابی باز از ذهنی می آید که مربوط به واقعیت نیست,وهمین بیجوابی
و ندانستن پاسخ ما را به مراقبه واقعی می برد,وقتی سوال درونی شد , جواب را
هم بایستی درونی شنید,وما در ست مثل یک شکارچی ,در سکوت کامل و هوشیاری کامل ودر یک مراقبه دایم,منتظر شکار می مانیم ,شکار, الهام وندا  از جانب او خواهد بود که هدف مارا به عنوان یک کارگر خداوند معلوم خواهد کرد,
و صد البته ما زندگی روزمره را فراموش نخواهییم کرد,روند زندگی ادامه خواهد
داشت ,ولی در کنار زندگی,ما طالب هدفی درونی هستیم,در واقع ما از این به
بعد ,خود را کارگر خداوند میدانیم ,گارگری که میخواهد در خدمت خداوند باشد,
دیگر اراده ایی برای خود قایل نیست ,واین امری است قلبی نه ذهنی,پس
میخواهد ذره ایی از بینهایتی باشد که همه دارند به نوعی در سازندگی همکاری
میکنند,در واقع همه ما کارگران خداوند در روی این کره خاکی هستیم,بنا بر استعدادهایی که خداوند در درون تمام انسانها به ودیعه گذاشته ,ما مکلف
به خدمت خداوند هستیم ,ما برای سرگرمی به این دنیا نیا مده ایم,همه ما عهد
ساختن بهشتی بسته ایم برای زندگی بهتر,هدف داشتن و جمع کردن و ووووووو
نیست,همه ما استعدادهایی داریم,آنها را بایستی کشف کرد و پرورش داد,و کار
کرد,بقیه از درون ,,خلاقیت,, می آید,ما توان خلاقیت زیبایی را داریم ,زیبایی را
در درون پیدا کنیم,پاینده باشید.



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 91/8/20:: 12:19 عصر     |     () نظر

هر کدام از ما ,از اجزاهای گوناگونی ساخته شده ایم,یعنی هر جز جز ما اگر زیر
میکروسکوپ گذاشته شود ,دنیایی خاص خودش را دارد و کار ی متفاوت با دیگر
جز, انجام میدهد , میلیون ها اجزا بدن هر کدام یک کار مخصوص,که متفاوت با کاردیگری است,  انجام میدهند,  کثرت ,  ولی کل سیستم برای یک بدن کار میکنندودر وحدتی با هم همکاری میکنند, ,یعنی همه اجزا با کارهای متفاوت در هدف, مشترکند و در یک همکاری عاشقانه با هم کار میکنند.
برای یک مجموعه,  که ما آنرا بدن تعریف میکنیم کار میکنند,در عین استقلال هر
جز ,در کل سیستم همه به هم وصل هستند ,یعنی اگر کوچک ترین جز کارش
را درست انجام ندهد ,در کل سیستم  ,اخلال بوجود می آید,و تا این خلل رفع
نشود  ,کل نا آرام است ,مثلا وقتی دندان درد میگیریم,کل سیستم از این درد
نا آرام میشود ,تاثیر درد در کل سیستم ,اثر میگذارد و باعث نا آرامی میشود ,
این یعنی در کثرت , ما وحدتی میبینم ,این بدان معناست که من دنیایی عظیم
هستم متشکل از اجزا,که هر جز در عین استقلال ,کاری که میکند برای کل
سیستم بدن دارای اهمیت است,حالا خود من در دنیایی بزرگتر ,در  درون جسم
کره زمین زندگی میکنم,درست مثل بدن ,تمام آنچه در درون جسم کره زمین
زندگی میکنند,اجزا تشکیل دهنده یک کل هستند,جز , نمیتواند کل را ببیند ,مگر از
کل خارج شود و از خارج کل را نظر کند,هر کدام از اجزا در عین اسقلال ,کاری
متفاوت انجام میدهد,کثرت ,اجزا غیر قابل شمارش هستند ,ولی ضرورت وجودهر جز درکل سیستم ,غیر قابل انکار است,اجزا نمی توانند از ضرورت وجود دیگری در کل سیستم سر در بیاورند,و درک کنند ,مگر با سالها تحقیق و پژوهش در زندگی
یکی از اجزا ,حالا ما همه اجزا یی هستم همکار که برای یک هدف که کل است
کار میکنیم,اگر هر کدام از ما کارش را درست انجام ندهد,تاثیر درکل سیستم انکار ناپذیر است,همه ما اجزا یک هیکل هستیم,یعنی اگر در آفریقا گرسنه ایی ,از فرط گرسنگی فریادادبزند, من که هزارها کیلومتر دورتر از آن زندگی میکنم ,وتورا هم و همه را هم ,تحت تاثیر قرار میدهد,واین غیر قابل انکار است ,
ما  به هم مثل حلقه های زنجیر به هم متصل هستیم,شکست و رنج یکی ,
درد و رنج همه ماست ,این آگاهی را بایستی وارد زندگی خودمان کنیم,ما همه
همکاریم نه رقیب,ولی این هیکل بیمار شده ,یعنی هر کدام از ما کارش را درست
انجام نمی دهد,همه ما در این بیماری مقصر هستیم,در یک سیستم بیمار ,همه
آسیب خواهیم دید,بدون استثنا ,همه ضرر خواهیم کرد,این غیر قابل انکار است,
چه عضوی بدرد آورد روزگار ,دگر عضوها را نماند قرار ,دنیا ذره ایی است ,در من و
من ذره ایی هستم در دنیا, پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 91/8/11:: 12:24 عصر     |     () نظر

من و تو یک زندگی مادی داریم,برای زندگی مادی احتیاج به امکانات داریم,من و تو
یک جسم داریم که از امکانات کره خاکی استفاده میکنیم,جسم به تنهایی هیچ امکاناتی ندارد,امکانات کره خاکی ,امکانات زندگی مادی ما هستند,,امکانات کره خاکی ,از آن هیچکس نیست ,ما مالک هیچ چیز در این دنیای زمینی نیستیم,فقط از این امکانات فراوان در راه رندگی استفاده می کنیم ,تا اینجاهمه قبول داریم ,ما علاوه بر زندگی جسمانی ,یک زندگی معنوی و روحانی هم داریم ,برای زندگی روحانی و معنوی ,احتیاج به وسیله, که ما آنرا جسم معرفی میکنیم داریم ,پس  ما جسمی معنوی و روحانی, علاوه بر جسم مادی, داریم,حالا اسمش را هرچه میخواهید بگذارید,درست مثل جسم مادی ماست,خود به خود دارای هیچ امکاناتی نیست,مابرای زندگی روحانی و معنوی ,نیازمند امکانات هستیم ,
برای هر نوع زندگی ,امکانات مخصوص خودش لازم است,برای زندگی مادی,ما
 احتیاج به استفاده از آنچه در روی کره خاکی هست ,داریم ,ولی برای روحانیت
و معنویت ماده ,به کار نمی آید ,چون جسم معنوی ما مادی نیست , جسم روحانی ما آینه است ,آنچه در این آینه می تابد ,امکانات زندگی روحانی ما
را فراهم میکند,جسم معنوی مااز جنسی است , درست مثل آینه,وقتی خودمان را در آینه نگاه میکنیم ,تصویری تمام و کامل , را میبینیم,تصویر خود اصل ما نیست ولی به تعبیری ازخود واقعی ماست, درست مثل عکس ماه در آب ,از طرفی خداوند حی و حاضر درست مثل خورشید,بر تمام جسم های روحانی  انسانها می تابد,بدون ذره ایی فرق,یعنی امکانات زندگی روحانی ما ازتابش خداوند بر آینه روح ما فراهم می آید,وبه ما هدیه امکانات زندگی معنوی را میدهد,یعنی بر جان معنوی ما که آینه است ,خداوند بزرگ با تمام وسعت بینهایتش می تابد,و ما بدون این تابش امکان زندگی معنوی نخواهیم داشت,,محبت ,صداقت ,رحمت , کرامت وبینهایت خصایص خداوند فقط و فقط امکاناتی هستند که ما میتوانیم از آنها استفاده کنیم, اینهاامکانات ما برای انسان شدن هستند,زندگی معنوی ,یعنی از امکاناتی که بر آینه روح ما می تابد برای انسان شدن ,استفاده کنیم,ولی آیا ما این تابش را حس می کنیم؟چرا این تابش حس نمی شود؟ اشکال درکجاست,خداوند که حاضر است ,و تابیدن دایمی.                           در واقع اشکال را بایستی درآینه جستجو کرد,یعنی آینه کدر و تار شده که انعکاس و تابش درست صورت نمی گیرد,اشکال از تیرگی روح ماست,درد که
پیدا شود درمانش هم پیدا میشود ,پس  بایستی روح را از تیرگی پاک کرد و جلا داد تا تابش انجام گیرد,یکی از راه کارهای زدودن تیرگی این است که بایستی
منفی گرایی ,از هر نوعش که میخواهد باشد,را از نگاه پاک کرد ,ومثبت گرایی را
تمرین کرد,منفی گرایی باعث تیره و تار شدن آینه روح ما میشود وباعث مانع
تابش نور خداوند میشود,زدودن این تیرگی فقط با مثبت گرایی امکان پذیر است,
واین کار احتیاج به تمرین و ممارست دارد ,یکشبه نمی توان به آن رسید,باید کار
کرد و نا امید نشد ,پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 91/8/7:: 12:30 عصر     |     () نظر

درباره

صبوری
هدف از ایجاد این وبلاگ احساس وظیفه ایی است که اولا سپاس از خداوند برای توفیق این فرصت برای خودشناسی در کنار استاد و معلمی که مرا تا ابد بنده خدا کرده و دوم برای آن حتی تویی که نیازمند و طالب کشف ومکاشفه وبنده گی نظم و هماهنگی و هارمونی هستی.در ضمن آنچه مینویسم فقط نظرات شخصی است و هیچگاه بی احترامی و هتک حرمت به هیچ دینی در مرام من وجود نداردکه من عاشق تمام پیامبران خداوند بلاخص حضرت محمد (ص) هستم وهرکسی کوچکترین بی احترامی به اعتقادات و باورهای انسان کنداز خدا پرستی دور است ,اگر دیدگاه من با شما یکی نیست این به دلیل تفاوتی است که در اندیشهای ماست وهیچ چیز دیگری نیست ودر این راه ما هم سفرانی همراه به سمت خداوند هستیم و در این راه من محتاج راهنمایی های شما انسان بزرگ هستم
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها