سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسر خود محمد بن حنفیه فرمود : ] پسرکم از درویشى بر تو ترسانم . پس ، از آن به خدا پناه بر که درویشى دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنى پدید آرد . [نهج البلاغه]

وخداوند با همه خوبی ها رابطه دارد,درک وفهمیدن اخلاقیات خوبی است , که
آنچه را تا به امروز بزرگان حقیقی ,از آن به اخلاقیات یاد کرده اند که همان خوبی
است ورعایت آن جزیی از سلامتی جسمانی و روانی ماست ,میتوان به عدالت
که آنرا به ,دیگری را پذیرفتن ودیگری را دیدن ودیگری را به رسمیت شناختن و
در کلام اعظم آنچه را بر خود نمی پسندی بردیگران نپسند,می توان معنا کرد که
صد البته نسبی است و مطلق نیست وشمابهتر از من می توانید آنرا معنا کنید,
وعشق و محبت جزی از اخلاقیات است ,که پیرو عشق و محبت چگونه می تواند
سیر سر به بالین بگذارد و کاری نکند ,عاشق مهربان از بخشیدن بی شرط که نه
ترس از جهنم دارد و نه سودای بهشت,از اینکه در این دنیای پر از نعمت و وفور
مردمان بسیاری از داشتن و بهره بردن امکانات خدادادی بی بهره اند,رنج می برد
و به اندازه خودش می خواهد کاری کند و سهمی از عشق ببرد ,غم دیگری را
غم خود دیدن ,همه را آشنا دیدن ,این عاشقی است ,وتاکید بر واقعیت و حقیقت
که دیدن حق وحقیقت یکی دیگر از جنبه هایی است که انسان را در مدار پرتو
تابش نور خداوند قرار می دهد,با دیدن واقعیت ,کار درست که راه حل وانتخاب
درست که نتیجه و محصول درست ببار می آورد,کار انسان اخلاقی است ,در
غیر این صورت همیشه در توهم سیر خواهیم کرد ,وانسان اخلاقی همیشه سعی
میکند که به دیگری فرصت زندگی بدهد ,مشورت پایه آزادی اوست ,روزی را که از
اوسوال می کنند که چرا باعث سد کردن رشد دیگری شدی ؟این را نمی خواهد
او آزادی را خود بودن و واقعی بودن میبیند ,وقتی به دیگری اجازه خود بودن دادیم
او را از رنگ و ریا و دروغ وتظاهر وخیلی از چیزها رها و آزاد کردیم واین آزادی را او
ارج می گذارد واز دل این آزادی حرمت بیرون می آید ,وانسان حرمت دارد نه احترام
که احترام ,می تواند نصیب بعضی نشود ,ولی حرمت شامل همه انسان هاست
وکلام آخر اینکه هر کاری که سود ونفع همه موجودات عالم را در بر بگیرد ,یعنی
خداپرستی,زندگی میدان تمرینی است برای خداپرستی وقرار گرفتن در مدار تابش
نور الاهی ,پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 90/11/30:: 3:5 صبح     |     () نظر

تا به حال کار کشاورزی را بررسی کردید,کشاورز زمین را می شناسد ,میداند
چه می خواهد بکارد,دانه را می شناسد, با دانایی زمین را شخم میزند ,دانه را
با آگاهی می کارد ,از کود و آب که به وقت به آنها برساند , باخبر است ,در تمام
مراحل رشددانه ,مواظبت میکند,و میداند که محصول آنچه که کاشته چیست,و در
زمان برداشت ,راضی ورضایت مند است , حاصل زحمات او در دنیای مادی ,نتیجه
ومحصولی است که بدست آورده,و در دنیای روحانی رضایت.
هر کدام از ما ,درست مثل آن کشاورز ,هر لحظه در حال کاشتن دانه ایی به نام
عمل در زمین روح خود هستیم,هر عملی که از ما سر میزند ,انگار دانه ایی است
که ما داریم میکاریم, وهر دانه ایی که کاشته می شود ,نتیجه و محصول دارد,ولی
سوال و پرسش بزرگ این است که آیا ما می دانیم که چه می کاریم ؟
آیا از محصول و نتیجه آنچه کاشتیم با خبریم ؟
آیا درست مثل یک کشاورز عمل میکنیم؟ آیا بر این امر واقف هستیم که آنچه امروز
درو می کنیم ,حاصل و نتیجه انتخاب و کاشتن ,دیروز خودمان است ؟
آیا بجای گله وشکایت از تقدیر و سرنوشت ,یک لحظه به آنچه کاشتیم و عمل
کردیم,توجه کردیم ,آیا انتظار داریم که از عمل و انتخاب اشتباه ما ,نتیجه و محصول
درست, به عمل بیاید ؟همه ما بایستی تلاش کنیم که به رتبه یک کشاورز دانا
خودمان را برسانیم ,کشاورزی که میداند چه می خواهد .
گله از سرنوشت و تقدیر را از دایره دانایی خود دور کنیم ,قدری تامل کنیم به حال
خود ,ببینیم کجا هستیم ,توجه به آنچه کردیم و انتخاب هایی که کردیم ,چاره ایی
در اصلاح آنها نداریم ,باید از انسانهای دانا و فلاح کمک بگیریم,هر طور شده آنها را
پیدا کنیم تا خودمان را در مداری که نور خداوند می تابد ,خود را قرار دهیم ,روح ما
نیازمند گرمای تابش نور خداوند است,درست مثل نور خورشید ,پاینده باشید
.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 90/11/23:: 1:47 صبح     |     () نظر

تمام انسانهای کره زمین نسبت به فرهنگی که در آن تربیت شده اند,چیزهای
زیادی دارند که خود را مالک آن می دانند,واین دها و صدها چیز را به قولی
داشتن های اوبه حساب می آوریم,که هم جسمانی و هم روانی و اجتماعی
می تواند باشند,وما بسیار با مسایلی روبرو شده ایم که برای از دست ندادن و
یا برای بدست آوردن چیزی ,اخلاقیات را زیر پا گذاشتیم ,ودقیقا اشکال از همین
نقطه شروع می شود که انسان برای حفظ داشتن هایش نسبت به ارزشش
اخلاقیات را زیر پا میگذارد که صد البته همه اینطور نیستند ولی اکثرا یا در خفا و
یا آشکارا برای منافع و منفعت و اندوختن دست به هر کاری میزنند.
یا بر عکس با تکیه بر داشتن ها دست به کار اخلاقی میزنیم,مثلا وقتی زندگی
بر وفق مراد است ,مهربان هستیم ,یعنی به واسطه داشتنهایمان اخلاقی
 میشویم,اسماعیل با ارزشترین چیزی بود که حضرت ابراهیم قربانی داد تا اگر
کوچکترین شکی هم داشت که به واسطه اسماعیل اخلاقیات را زیر پا بگذارد
آگاهانه از آن بگذرد,ادراک این مطلب که رعایت اخلاقیات هیچ واسطه ایی نیاز
ندارد,انسان را از بند و اسارت داشتن هایش آزاد میکند ,وانسان وارد بودن و
ماندن می شود,مهربان بودن و مهربان ماندن که عشق و مهربانی جزیی از
اخلاقیات است ,مسله بودن ,حالتی است دایمی که هیچ واسطه ایی در این
امر دخالت  ندارد,واخلاقیات این بودن را تغذیه میکند,دانایی و توانایی در
اخلاقیات ,بودن ماست,فهمیدن و بکارگیری اخلاقیات راه بودن ماست ,مابا داشتن
به بودن نمی رسیم ,وقتی به همه داشتن هایت مردی در حالی که زنده ایی
 به فقر که عین ثروتمندی است رسیدی,داشتن های ما نعمات خداوند ی هستند که برای زیستن بهتر و حتما یرای استفاده درست بایستی بکار گرفته شوند,ولی سبب بودن ما نیستند ,بودن وماندن در اخلاقیات راه رشد و کمال
ماست و زندگی محل تمرین ما در کنار هم است ,پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 90/11/17:: 2:4 صبح     |     () نظر

داستان ابراهیم وقربانی کردن اسماعیل را همه شنیده ایم ,درجایی که اسماعیل
بزرگترین دلبندی ابراهیم بود ,وخداوند او را آگاه کرد وامر به قربانی کردنش داد  و
ابراهیم درک کرد که اسماعیلش پرده ایی و حجابی است بین او خداوند , پس
تصمییم گرفت اورا قربانی کند,این یک واقیعت کتمان ناپذیر زندگی امروز هرانسان
است,هر کدام از ما اسماعیلی داریم که شماره یک زندگی ماست ,وخداوند در
رتبه بعدی است ,پول وثروت و مقام وفرزند و ,,,,,غیره,هر کدام میتوانند شماره
یک ما در زندگی باشند,وهمین دلبستگی نه تنها جایگاهی خدایی برای ما دارند
بلکه عامل و سبب در رنج نگهداشتن ما هم هستند,رنجی که انسان امروز میکشد ازهمین است که درجایگاه و محل حظور  خداوند ,بت هایی نشسته اند که نبایدباشند,آگاهی از بت ها که ما به آنها دلبسته ایم از اهمیت بسیاری برخوردار است,تا وقت و زمان باقی است آنها را قربانی کنیم ,که اگر آنها که جای حقیقت را گرفته اند,را قربانی نکنیم ,دنیا و هستی دست به کار خواهند شد تا به نحوی,آ نها را قربانی کنند و آن وقت کاری از دست ما بر نمی آید ,جز تسلیم,
از سر ناچاری ,مرز بین رنج و شادی که به حجابی تعبیر شده ,همین دلبستگی
من و تویی است که اگر آگاهانه آنرا قربانی کنیم ,از حیطه رنج به حیطه شادی
که حیطه نور است نقل مکان کردیم,پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 90/11/15:: 1:13 صبح     |     () نظر

خیلی از اوقات ما از روی خشم و یا اضطراب و یا سایر هیجانات تصمیم میگیریم و
انتخاب میکنیم ,ولی بعد از مدتی پشیمان میشویم ,اکثرکسانی که دست به قتل
زده اند و یا نزاع کرده اند و یا هزاران عمل احساسی دیگر,همه ابراز پشیمانی
کرده اند, و میتوان نمونه های بیشماری آورد که ثابت کرد هرنوع انتخاب و تصمیم
گرفتن از روی احساسات خطا است, ولی چرا ما  ودیگران باز تکرار وتکرارمیکنیم
وباز پشیمان و نادم از عمل خودمیشویم ,درواقع درموقع عمل, احساسات در حکم
عقل وچشم ما کار میکنند ,در واقع ماغیراز این راه ,راه دیگری را یاد نگرفتیم,در
واقع ما نمیدانیم و ناخودآگاه یاد گرفتیم در برابر هر کنشی واکنشی احساسی
بروز دهیم ,این بدین معناست که ما واقعیت لحظه حال را با نگاه دیروز می نگریم,
این بدین معناست که ما واقعیت لحظه حال را باتجربه دیروز خود می خواهیم
حل کنیم ,ما با این نوع نگرش به مشکل می خوریم ,پدر میخواهد مشکلات امروز
فرزندان خودرا,با راه حل های گذشته ,که زمانی کارایی داشت, حل کند ,وخیلی
مسایل دیگر که بهتر از من میدانید ,کاری که ما بایستی انجام بدهیم این است
که ,اولا به ساختار ومکانیزم این نوع اعمال آگاه شویم ,یعنی در درجه اول بایستی
بفهمیم که تمام عملکرد ما احساساتی است ,ودرک کنیم که این نوع عملکرد
درست نیست ,نوجوان,جوان,بزرگ سال ,اگر احساساتی عمل میکنند به مشکل
برمی خورند,برای رفع این بزرگترین مشکل روان انسان ما بایستی با آگاهی,
 سعی در کنترل این نوع واکنشها کنیم, کنترل احساساتی که نتیجه اش ندامت
است ,تمرین کنترل  ,آغاز این سفر با اولین قدم شروع می شود ,وتا مرگ
ادامه خواهد داشت,وقتی که ما این نظم را تمرین کردیم و کنترل را تمرین کردیم
خلایی در ما بوجود می آید ,یعنی در این لحظه ما نمی دانیم با  واقعیتی که
اکنون روی میدهد ,چگونه با آن برخورد کنیم ؟
وقتی به این نقطه رسیدیم ,پی میبریم که نیرویی نهفته در درون ما ,که از مدتها
خفته بود,به کار افتاده ,درست مثل کسی که دارد استعدادهای خودش را تربیت
می کند ,موسیقی ,آواز ,نقاشی و غیره که بایستی از قوه به فعل ,آنها را درآورد,
این نیروی درونی انسان را, ما نامش گذاشته ایم عقل,وقتی چشم احساسات و
هیجانات بسته می شوند , جشم عقل باز میشود , وعقل راه و روش خودش را
دارد,حالا ما یاد می گیریم که با چشم عقل به واقعیت لحظه حال نگاه کنیم ,و
این هم نسبی است ,در راه ما از احساسات خشم و اضطراب و کینه و حسادت
وسایر احساسات بدی که آسیب های فراوانی نسیب ما کرده اند,آزاد خواهیم
شد,با کنترل ,اعتمادبنفس ما زیادتر خواهد شد ,با دیدن واقعیتهای لحظه حال
وبررسی های عاقلانه و استدلال های درست ,ماانتخاب های درست میکنیم که
نتیجه اش یقیننا درست خواهد بود ,با کار کرد عقل ,ترازو ومیزان بدست می آوریم
ودرک وتعریف صیحح تری از مفاهیم خواهیم داشت و   دانایی و توانایی انسان با
جبران کمبودهایی که از نظر علمی و آگاهی به آن دچار هستیم,بالا میرود,و به
راه سلامت می افتیم و از رفتارهای بیمار گونه پرهیز میکنیم و الا آخر,اگر در چهارچوب این نوع عملکرد هستیم ,بایستی راه نجاتی برای خود پیدا کنیم ,من این راه نجات خودم را پیدا کردم ,وخواستم خیلی ساده آنرا بیان کنم و با شما شریک شوم,والبته همه اینها  نسبی است ,در هرزمان با جیز تازه ایی کامل و کاملتر میشود ,وهیچ اتمام و پایانی ندارد و این یک فرآیند است , سفر با همین اولین قدم شروع میشود ,پاینده باشید.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط صبوری 90/11/1:: 2:27 عصر     |     () نظر

درباره

صبوری
هدف از ایجاد این وبلاگ احساس وظیفه ایی است که اولا سپاس از خداوند برای توفیق این فرصت برای خودشناسی در کنار استاد و معلمی که مرا تا ابد بنده خدا کرده و دوم برای آن حتی تویی که نیازمند و طالب کشف ومکاشفه وبنده گی نظم و هماهنگی و هارمونی هستی.در ضمن آنچه مینویسم فقط نظرات شخصی است و هیچگاه بی احترامی و هتک حرمت به هیچ دینی در مرام من وجود نداردکه من عاشق تمام پیامبران خداوند بلاخص حضرت محمد (ص) هستم وهرکسی کوچکترین بی احترامی به اعتقادات و باورهای انسان کنداز خدا پرستی دور است ,اگر دیدگاه من با شما یکی نیست این به دلیل تفاوتی است که در اندیشهای ماست وهیچ چیز دیگری نیست ودر این راه ما هم سفرانی همراه به سمت خداوند هستیم و در این راه من محتاج راهنمایی های شما انسان بزرگ هستم
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها