هرچیزی در این دنیا کلمه است , نامی است که دارای معنایی است, معنای
کلمه در واقع روح آن کلمه است,وروح هر کلمه ایی در واقع مسولیت اوست ,
وقتی معنای کلمه ایی را درک کردیم درواقع به روح آن دست یافتیم , در واقع
کلمه را به اختیار خود درآوردیم ,حالا از نیروی کلمه میتوان استفاده کرد ,با این
اوصاف ما باکلمه که زنده است و زندگی میدهد روبرو هستیم ,هر کدام از ما هم
یک کلمه هستیم ,کلمه ایی که معنایی دارد , روح ما معنایی است پنهان که
بایستی کشف شود , مسولیت ما کشف و از قوه به فعل رساندن همین
معناست ,که این بزرگترین کار روحانی ماست ,که هر کسی نتواندبه این امر نایل
گرددزیان دیده,این مسولیت ماست ,زندگی مادی و جسمانی جای خودش را دارد
وما فرصت کمی داریم که معنای خودمان را کشف کنیم و آنرا به مرحله ظهور
برسانیم ,هر کدام از ما استعدادی دارد ,بدون استسنا خداوند به همه ما روح
عطا کرده واستعداد را در روحمان پنهان کرده و ما با شناخت و بیان آن به کاری
روحانی در سازندگی خواهیم رسید,مادام که جسم در اختیار روح است ,روح
توان ظهور وحظور را خواهد داشت ووقتی جسم ازمیان رود دیگر فرصت برای روح
که خود واقعی ماست از دست خواهد رفت,پس جسم برای روح خیلی عزیز است
مواظب جسم باشیم تا معنا را بازتاب دهد,پاینده باشید.
کلمات کلیدی:
یکی از بزرگترین دردهای بشریت که در اکثریت انسانها
میتوان آنرا مشاهده کرد ,, درد تنهایی ,, است,تنهایی دردی است که ما همه بجزمعدودی که آگاهانه درمان آنرا پیدا کرده اندگرفتار واسیر آن شده ایم,آیاتنهایی
با بی کسی یکی است , ماکه در اطراف خود با انسانهای متفاوت و تفریحات و
سرگرمی های متفاوت و با ده ها وصدها مشغولیات در گیر هستیم بی کس
نیستیم ولی باز حس تنهایی و جدایی ما را را آزار می دهد ,انگار گمشده ایی
داریم که بایستی به آن وصل شویم ,ای تو که پنهان شدی در هستی پنهان من,
ما از این پنهان شده دور شده ایم وهر کاری که می کنیم که جای خالی آنرا با
زن و فرزند و فامیل و کار و پول وثروت و سفر و هزاران چیز دیگر پر کنیم نمی شود,
بزرگی می گفت ,, خدایا اگر تورا داشته باشم وهیچ چیز دیگر نداشته باشم ,
همه چیز دارم , و اگر همه چیز داشته باشم و تورا نداشته باشم , انگار هیچ چیز
ندارم ,, واین داروی بزرگترین درد انسان یعنی ,,توکل ,, دوای درد تنهایی است,
آنزمان که انسان, آگاه به این رنج شد در واقع آنزمان ,شروعی خواهد بود که توکل
را بیاموزد,ما با آموختن و به کار گیری از این تعلیم ,از حیطه رنج به حیطه شادی
نقل مکان میکنیم ,توکل کردن وتنها به او امید بستن یک پروسه و یک فرآیند است
که اگر رو به آن نیاوریم حس تنهایی هیچ وقت ما را رها نخواهد کرد,پاینده باشید.
کلمات کلیدی:
وقتی به گذشته نگاه میکنم ,سراسر حرکتهای خودم را وقتی به زیر میکروسکوب
بررسی , میگذارم ,انگیزه های متفاوتی را میبینم,هر حرکت ما از سر انگیزه ایی
است که ما را به عمل و حرکت وادار میکند ,که اگر انگیزه را از زندگی حذف کنیم
در واقع حرکت را از خودگرفتیم,ریشه انگیزه در کجاست ؟
وقتی خوب نگاه میکنم رد پای نیازهایی را در هر نوع انگیزه میتوان دید,از اینکه
اساسا انسان نیازمند است شکی در آن نیست,مثلا انسان نیازمند خوراک است
نیازمند آب ومسکن و کار و هر آنچه برای زندگی لازمدارد ,هست و هر کدام از آنها
خود انگیزه حرکت است, این یک واقیت است ولی حرف ما از حرکتهای واهی
است که انگار ما تشنه ایم ولی دنبال چیزی غیر از آب میگردیم ,مثلا ما ثروت
زیادی داریم ولی باز روز و شب درپی کسب ثروت بیشتر تلاش میکنیم ,در اینجا
دیگر نیازمندی مادی مطرح نیست ,بلکه ما نیازهای غیر مادی هم داریم که از
طریق مادیات آنها را نمی توان ارضا کرد ,و اکثر ما میخواهیم به نیازهای روحانی
خودمان از طریق مادیات که هر چیزی میتواند باشد ,جواب بدهیم , یعنی با بدست
آوردن آن چیز فکر میکنیم آن نیاز ارضا شده , واین گرفتاری است ,این توهمی
بیش نیست ,همه انسانها در درون خودشان با چیزی به عنوان ناتوانی روبرو
هستند,ودر فرهنگ های مختلف تبلیغات قدرت مند شدن را در داشتن های
متفاوت پنهان و آشکار تبلیغ میکنند و مردم را برای داشتن های بیشتر و بیشتر
وادار به عمل میکنند,این گرفتاری است ,این است که انسان حریص و آزمند همه
چیز را برای خودش می خواهد و در رقابتی نا عادلانه همه را کنار میزند تا خود
برنده شود و این حس ناتوانی را به قدرتمندی تبدیل کند و در این چرخه گیر کرده
واگر راه جدیدی که پذیرش مسولیت است ,را نپذیرد همیشه در اسارت است,
وقتی انسان از سرآگاهی به مسولیت میرسد ,خود این پذیرش و
غرق شدن در این بیکران او را از درون آرام آرام قوی میکند,مسولیت یک امر مطلق
است ولی فهم ما نسبت به آن نسبی است و ما در هر زمان مطابق با ادراک خود
آنرا می فهمیم و این تازه ونو بودن در واقع خود رشد و قدرت را به انسان هدیه
میدهد
انگیزه ریشه در نیاز دارد ومسولیت میوه آگاهی وعشق وعدالت است, انسان
آگاه وقتی واقعیت را میبیند ,مسولیت خود را هم میبیند که چه کاری بایستی
انجام دهد, وایثار دقیقا از این نقطه شروع میشود,انسان آگاه که به مسولیت
رسیده میتواند حرکت مسولانه ایثار را نه از سر نیاز که از سرآگاهی عمل میکند
پاینده باشید.
کلمات کلیدی: