شرایط کار درست را میبایست آموخت,یکی از شرایط کار درست, این است که انسان کاری را که میکند با نیت و قصد هماهنگی با خداوند و هستی باشد,آنچه که خداوند به انسان داده بی شرط و شروط داده ,شرط و شروط اصلا جزیی از قانون و نظم الاهی نیست,شرط یکی از ارکان بی نظمی زندگی ما و یکی از ارکان بیماری روانی ماست,حذف کردن هر شرطی از زندگی , سلامتی را به ما باز میگرداند,بزرگی مثال میزد که, درشهری دو شهروند که یکی بسیار فقیر بود و دیگری بسیار ثروتمند زندگی میکردند,روزی مرد ثروتمند تصمیم میگیرد به مرد فقیر کمک کند وسرمایه ایی به آن میدهد, ومردفقیردر اثر تلاش به ثروتی میرسد و مرد ثروتمند در اثر حوادث ثروت خود را ازدست میدهد و فیقر میشود,حالا جای هر دو کاملا با هم عوض شده فقیر قبلی ,ثروتمند فعلی و ثروتمند قبلی, فقیر فعلی, روزی در راه هر دو همدیگر را میبینند ,بدون اینکه کلامی بین آنها ردوبدل شود, اگر حتی در ذهن خودشان این فکر خطور کند که ,ای کاش کمکی که به او کردم یادش می آمد و او هم کمکی به من میکرد و یا روزی آن مرد به من کمک کرد و حالا من هم بایستی به او کمک کنم,بدون صحبت و فقط جاری بودن این افکار در ذهن ,هر کاری که در این رابطه قبلا انجام شده و یا الان صورت بگیرد شرطی است و هماهنگ با مرام هستی و خداوند نیست,وکار با شرط انجام گرفته ,پس, پیش ازکلام, قصد و نیت ما برای کاری, تعیین کننده درستی کار ماست.
کلمات کلیدی:
وقتی وارد حیطه معنا میشویم دیگر هر , کلمه, وجود مستقلی برای خودش دارد با معنا کردن کلمه ,آرام آرام تو, خود کلمه میشوی ,واین کلمه میتواند هر چیزی باشد,کلمه در تو حظور پیدا میکند و به حرکت در می آید و از طریق جسم من و تو جسمیت می یابد,ازقوه به فعل در می آید,ولی وقتی کلمه تکرار میشود و کلمه ایی را تکرار میکنیم ,من و تو غیر از آن کلمه ایم فقط تکرار کننده ایم درست مثل طوطی. فهم هر کلمه برای ما نسبی است,امروز آنرا یک طور درک میکنیم و فردا طوری دیگر و این در واقع قدم گذاشتن به نو شدن است,هربار نو و نوتر شدن,کلمه یک چیز زنده ایی است که میتواند موضوع تحقیق ما باشد, مثلا کلمه محبت,عدالت,آزادی,عشق و هزاران کلمات دیگر که میتواند اهداف روحانی ما باشند,وقتی شروع کردیم به معنا, در واقع تازه وارد حیطه معنا شدیم,ارتباط و شناخت و معرفت و تجربه تازه شروع میشوند از تکرار به سمت نو شدن قدم میگذاریم.
کلمات کلیدی:
سالک و یا دانش آموز کسی است که وارد حیطه خودشناسی شده است
وکار او شناخت و تجربه و معرفت به خودش است که این خود ,چطور زندگی
میکند , و در نهایت , به یک نتیجه میرسد که زندگی او سراسر بی نظمی است
و او اینک میتواند بی نظمی خودش را ببیندولی هنوز نتوانسته کاری برای خود
بکند ,پس برای اینکه به بی نظمی خاتمه دهد , نظم , را بایستی
بیاموزد,عارفان ورود دانش آموزرا به این حیطه , هفت شهر عشق یا هفت
مرحله نام گذاری کرده اند,که در واقع روزه واقعی و ماه مبارک رمضان برای
سالک شروع میشود, سالک تا آخر عمر خود در این ماه میماند ,و از آن
خارج نمی شود,معنای واقعی روزه و روزه داری ,بر سالک به محض ورود به
حیطه هفت شهر عشق آ شکار میشود,و سالک با خلوص نیت و از ته دل
شروع به کنترل و روزه گرفتن می کند, با کمک استاد در هر مرحله یاد
میگیرد که بر بی نظمی خودش پیروز شود و بر کنترل خودش بیفزاید و بیشتر
خود را به نظم الاهی دیسپلین دهد,در هر مرحله وقتی به کمال خودش رسید
و کاملا در آن مسقر شد ,مرحله بعدی , در , را برویش, باز میکند تا الی به انتها.
کلمات کلیدی:
وقتی این اندیشه رایج است که اگر نیکوکاری کردی بایستی مخفی باشد وحتی خودم هم از آن باخبر نباشم یعنی چه? فقط خدا بداند, در دنیایی که زیبایی در آن حاکم است, میبایست همه بدانند که خیر و نیکی ,زیبایی می آورد بایستی زیبایی را تبلیغ کرد نه اینکه کاری پنهان باشد .کار کنیم برای زیبا شدن دنیا نه برای خود. کشف راه هایی برای زیبا زیستن . سیستم بدنی ما طوری ساخته شده که با زیبایی هماهنگ است و زشتی را نمی پذیرد. مثل غذایی که میخوریم که اگر باب طبع و میل ما نباشد بدن ما آنرا پس میزند,این هماهنگی است این نظم است,راه های زیبایی را پیدا کنیم و آنرا تبلیغ کنیم تا همه بدانند از خوبی و خیرزیبایی زاده میشود. این انقلاب ,انقلابی است درونی وهیچکاری با بیرون از خودمان نداریم وهمه چیز از خود ,من, شروع میشود .
کلمات کلیدی: