از بازیهای مردم که در دنیا با هدف برنده شدن در حال انجام شدن است,و فرار از
بازنده شدن گفتیم,وتلاش بی وقفه برای داشتن مادیات برای رسیدن به احساس
توانمندی برای مستی و مست شدن,میخواهم تجربه ایی را با شما شریک شوم,
حدود بیست سال پیش در سفری, برای کار به ژاپن رفته بودم,در آن دوران در بین
ایرانیان شوری برای کار در ژاپن افتاده بود من هم با این جماعت راهی شدم,در
بدو ورود ویزای سه ماهه میدادند,بعد از ورود کاری پیدا کردیم ودر حدود یکسال و
نیم,کار میکردیم وسر مست ازپول در آوردن ,فقط به کار کردن می اندیشیدیم,و
بدون داشتن ویزای کار و اجازه اقامتمان که تمام شده بودبه صورت سیاه زندگی
میکردم وسعی میکردم باپلیس مواجه نشوم تا اینکه بالاخره روزی پلیس از من
پاسپورت خواست و با دیدن پاس, ویزای من را که دید ,فهمید که ویزا ندارم من
را تحویل اداره خارجیان داد,وتا مراحل اخراج من از ژاپن صورت بگیرد,حدود بیست
روز طول کشید,و حدود هفده روز من را به زندان انفرادی برای تنبه,انداختند,ومن
که تا به حال رنگ زندان را ندیده بودم ,خود را در اتاقی دو در سه ,دیدم,یک باره
ارتباط من با دنیا قطع شد,راه هر نوع تماس بسته شد ,و من به شدت در این جو
ناخواسته قرار گرفتم ,و هر روز احساس ناتوانی شدیدی بر من غلبه میکرد,و از
طرف دیگر ,نیازی در من بیدار شده بود,که قبلا این نیاز را حس نمی کردم, نیاز
به خداوند, هر چقدر خود را ناتوانتر دیدم,نیاز به خداوند در من شدیدتر میشد,
اینجا را داشته باشید.
حالا میخواهم یک سری به انتهای زندگی به لحظه ایی که کسی در حال مردن است بزنیم,کسی را در نظر بگیرید که نفسهای آخرش است,ونفس های آخرش را دارد میکشد,هر لحظه امکان داردکه نفس قطع شود ,در این لحظه نه ثروت و دارای ,نه شغل و مقامات و وزارت وغیره و نه ایل و تبار و زن و همسر و فرزندو قصر و هر آنچه دارد,بدرد او نمی خورد,در این لحظه آن احساس نا توانی بر او غلبه میکند , در این لحظه آخرنیاز به خدادر او بیدار میشود ,او میداند که در این لحظه فقط خداوند است که میتواند او رایاری کند,هیچ کس را یارای کمک به او جز خداوند ,به او نیست,این آگاهی را هستی ,در آن لحظه به او میدهد,ولی در آن لحظه ,دیگر دیر است و وقت زندگی تمام.
در ژاپن , هستی, مرا ,به دیدار مردن برد,و مردن را برایم ترسیم کرد,ولی این تنها
برای من نیست ,هستی, ما را آگاهانه ,به نقطه ایی از ناتوانی میرساند تا نیاز به خداوند در, ما بیدار شود. تا یک بازگشت دایمی به سمت او داشته باشیم,از این توهم در بیاییم که راه نجات ,مادیات است و مادیات, هر چیزی غیزخداست ,هستی , این آگاهی زنده ,را به مامیدهد که تکیه کردن به غیر از خداوند ,عین ناتوانی است,پس تا وقت است, دست از این توهم برداریم ,رفتن به سمت خداوند رفتن به سمت قدرتمند شدن است,پاینده باشید.
کلمات کلیدی: