همه ما کمابیش با این دو کلمه آشنا هستیم , دو کلمه ایی که در دورانهای
مختلف تاریخ معانی زیادی داشت و دارد ,عاشق در حیطه نیاز است و معشوق
در حیطه ناز , امروز این دو کلمه معانی جدیدی به خود گرفته , قابل درک و قابل فهم نسبت به گذشه شده , برای درک این دو مفهوم و رابطه آنها در زندگی
روزمره ما وجایگاه ما در ایندو مفهوم بایستی انگشت اشاره را به زندگی خودمان
برگردانیم تا از طریق برسی زندگی عملی خودمان , پی به جایی که حالا هستیم
ببریم, به طور خلاصه و کوتاه تمام کارهای ما نشان از تلاش های مداوم برای اینکه
دوستمان داشته باشند , را میتوان در زندگی روزمره خود و دیگران در هر زمینه
دید , راه و روش ها در هر کس فرق میکند ,به طور مثال, بدست آوردن شهرت و
محبوبیت و ثروت و زیبایی (انواع و اقسام جراحی های پلاستیک) و جاه مقام و
علم و غیره ,(البته به طور نسبی ),رد پای آنها را یافت , که حتی امکان اینکه
قصد و نیتی به طور ناخودآگاه در ما کار میکند که حتی خودمان هم از آن
بی خبر هستیم , اگر روزی به این مسله رسیدیم که اگر کاری میکنیم که قصدمان
,دوست داشته شدن است , ما در جایگاه معشوق هستیم , چه مرد و چه زن ,
یک کودک در دوران کودکی برای احساس امنیت لازم بود که بدون شرط دوستش
داشته باشند ,در دوران کودکی ,کودک تا رسیدن به دوران جوانی ,در حیطه
معشوقی بود و لازم و واجب بود که در این حیطه باشد , ولی بعد بایستی عاشقی و یا به عبارتی دوست داشتن را یاد میگرفت,و باقی عمر را عاشقانه
زندگی می کرد, واین درد مشترکی ا ست که گریبان همه مردمان دنیا و ما را
گرفته ,به غیر از کودکان هر کسی در حیطه دوست داشته شدن گام برمیدارد
در رنج است , گیر افتادن در باتلاقی که هرقدر تلاش کنیم که معشوق باشیم
بیشتر فرو میرویم ,عاشقی و دوست داشتن هم رنج خود را دارد ولی با عاشقی
انسان رشد میکند , حالا فرق را میتوانیم دید , هیتلر همه نوع جنایت را مرتکب
می شد تا مردم کشورش او را در حد ستایش دوست داشته باشند ,کسی که
رنج بسیار کشید و رنج تولید کرد و در باتلاق رنج و درد غرق شد ,و انسانهای
بسیاری که عاشق بودند و برای راحت کردن زندگی برای دیگران رنج ها بردند
و در رنج بردن رشد کردند و زندگی به ارمغان آوردند , وخداوند از طریق راه بر
عاشقان ظهور میکند , تا عشاق به جز راه هیچ نمی بیند ,پاینده باشید.
کلمات کلیدی: