آیا تا به حال رفتار کودکان را مورد توجه قرار داده اید, استعداد شگرفی در نثارکردن و
بخشیدن دارند,بدون شرط آنچه دارند را ایثار می کنند , ولی به مرور زمان این
استعداد در کودکان کشته میشود و دادن را مشروط / یاد می گیرند و استعداد
دوست داشتن / آرام آرام به فراموشی سپرده می شود, و این روند تا آخر عمر
ادامه خواهد داشت , بسی شگرف تر اینکه , از زمان کور شدن استعداد عشق
در کودکان , آنها قدم به تنهایی میگذارند و جدایی و بیگانگی را حس می کنند ,
قدم به حیطه آدم بزرگ ها می گذارند , و به حیطه تنهایی قدم میگذارند و این درد
را با داشتن های متفاوت و گرفتن/ می خواهند تسکین دهند ولی امکان تسکین
از این طریق وجود ندارد .
این یک واقعیت تلخ مشترک جهانی است , همه ما اگر با خودمان صادق باشیم
میتوانیم درد تنهایی را ببینیم , و روش های سرکوب آنرا هم پیدا کنیم , کودکان
برای خوب بودن شدیدا طرد شده اند , برای شرطی شدن تنبیه شده اند , یاد
گرفتند که گرفتن و داشتن در این دنیا مهم است , بخشدن و دادن بی شرط /
نشانه ازدست دادن و بازندگی است , و اکثریت ما در چنین فرهنگی بزرگ
شدیم و کار کردیم , اکثریت ما برای طرد نشدن حاضر نیستیم خوب شویم /
برای جذب کردن انسان ها , باید بی شرط داد , بخشید , نثار کرد و استعداد
دوست داشتن را پرورش داد , عاشقی را بایستی دوباره آموخت ,این تنها راه
پایان دادن , به تنهایی است , اگر کار ما در این دنیا فقط گرفتن باشد , ما همیشه تنها هستیم یا حتی دادنی که هدفش گرفتتن باشد.
با دادن بدون شرط در راه انسان/ انسان ها جذب می شوند / و با دادن بدون
شرط در راه خداوند / خداوند جذب انسان میشود .
دوست داشتن یک نیاز ,مثل سایر نیازهای اساسی انسان است , و هر نیازی
را بایستی از راه خودش جواب داد ,درد و رنج نتیجه سرکوب و نادیده گرفتن نیاز
است ,و البته که/ دادن و ایثار احتیاج به شناخت انسان ها دارد , که/ چه چیزی
را به کسی داد که به رشد او کمک کند , که خود احتیاج به دانشی عظیم دارد,
برای رسیدن به این مرحله بایستی کار کرد , پاینده باشید.
کلمات کلیدی: