داستان ما, داستان آن ماهی است که در آب بود و در به در دنبال آب میگشت , و
از وجود آب بی خبر , و زمانی فهمید که در آب غرق بود و به قدر و قیمت و ارزش
آن پی برد که او را از آب خارج کردند , و دیگر فرصتی نبود که با آب زندگی کند , و
فرصت تجربه آب از دست رفته بود , جون مرگ رسیده بود.
داستان انسان امروز درست مثل آن ماهی است ,ما در اقیانوسی زندگی میکنیم که اخلاقیات قانون بی چون و چرای آن است , اخلاقیات آب این اقیانوس است,
و درست زمانی به این حیات زندگی روحانی و معنوی پی میبریم که مردن, ما را از
گردونه زندگی خارج کند , و هزاران حسرتی که چرا عشق را نیاموختیم ونکاشتیم
و برادشت نکردیم , اخلاقیات کتابی است آموختنی درست مثل کسی که
میخواهد برای امتحان رانندگی کتاب قوانین راهنمایی را بخواند , اخلاقیات کتاب
عشق است , آنطور که در کنار هم بایستی چگونه زندگی کنیم , این چگونه
زیستن را باید بیاموزیم , ما باید چگونه بودن را تعلیم بگیریم , در غیر اینصورت نتیجه
و محصول با هم بودن بر پایه بی اخلاقی , رنج و درد , چیزی دیگر نیست.
حال اکثریت ما بد است , چرا ما شاد نیستیم , چرا ما به واسطه هیج جیزی شاد
نمی شویم , آیا ساعت این پرسش همین لحظه نیست , اگر امروز نیست پس
چه موقع است ؟
چاره کار , تحقیق و پژوهش در فهم و درک دوباره اخلاق است , وقتی اخلاق
را نشناسیم و یا بد فهمیده باشیم , آنچه میکنیم امکان دارد کاری ضد اخلاقی باشد که در این صورت با رنج و درد روبرو هستیم , یعنی تمام کارهای ما در چهارچوب قوانین اخلاقی قضاوت میشود , قوانینی که هیچ کسی یارای خروج از آن را ندارد و این یعنی عدالتی که همه را شامل است , این یک واقعیت بزرگی
است, که ما آزاد و بی بند و بار و هر جوری نمی توانیم زندگی کنیم , ما نیازمند
زندان و محدویت درستی هستیم که در این محدویت , انتخابی درست هماهنگ
با عشقی که دنیا بر پایه های آن بنا شده ,کنیم , این سعادت و رضایت و خوشبختی است که بدون کاشتن دانه عشق در درون , نمی توان در این کیفیت
زندگی کرد , پاینده باشید .
کلمات کلیدی: