بزرگان زیادی در تمام دوران تاریخ تا به امروز در این رابطه صحبت کرده اند و
توصیه و تاکید کرده اند که قبل از اینکه بمیرید , و فرصت تمام شود, بمیرید,
در واقع بزرگانی که به راه رسیدند و با چشم بصیرت دیدند و ادراک کردند
حاصل این ادراک را به صورت تاکید و هشدار بیان کردند .
وقتی توجه به دنیای بیرون میکنیم , آنچه که در جهان حاکم میبینیم ,نظمی
و نظامی است که این نظم مختص جهان ما نیست بلکه نظم خداوند بر هر
عالمی چه پیدا و چه نهان حاکم است ,ما با جهان نظام مند روبرو هستیم
واین انسانی که با جهان نظام مند روبرو است ,اصلا بویی از نظم و نظام نبرده,
اصلا نظام را و نظم را نمی شناسد و بزرگان این را فهمیده اند و درک کرده اندکه
زندگی بعد از رحلت برای کسی که با نظم و نظام آشنایی ندارد چقدر سخت
خواهد بود , برای همین سر پوشیده توصیه کرده اند که قبل از مردن واز دست
دادن وقت ,نظم الاهی را تمرین کنیم,انتخاب کنیم حیطه نظم را و تمرین کردن
نظم را که آماده و مسلح بمیریم ,یقیننا ما با دنیایی نظام مندی روبرو هستیم
که نظم حرف اول و آخر را میزند,مثلا و به طور مثال کسی که در این دنیای زمینی
پیرو نظام بخشیدن نبود و بخشیدن را درک نکرد و تجربه نکرد ,بعد از سفر چطور
میتواند در کنار بزرگانی زندگی کند که همه عمر همه چیز خودشان را بخشیده اند
فقط فرق در این است که آن بزرگ یکی از نظام های حاکم بر این دنیا و هم آن دنیا
را فهمیده و خود را با این نظم هماهنگ و همسو کرده و تمرین و تجربه کرده و
آن دیگری نکرده بزرگان انتخاب میکنندقبل از مردن وارد حیطه نظم شوندو شیرینی
ورود شان را پخش کنند.
کلمات کلیدی: