انسان بسان یک معدن طلا است ,ناشناخته و دارای استعداد های
ناشکوفا و پرورش نیافته ,و یکی از دردهای انسان امروزی
همین ناشکوفایی است, که در اثر تقلید, این حس کورمیشود
,شناخت تقلید, که جزیی از خود غیرواقعی ما شده لازم است,
تقلید کورکورانه از آنچه به ما آموخته اند, حس اندیشیدن
که ,خلاقیت یکی از ارکان آن است ,را کور میکند,و انگیزه
را ,شور و شوق را خفه میکند و همه اینها در درون ما
اتفاق می افتد ,برای شناخت, ما فقط با درون خودمان کار
داریم و اصلا با بیرون از خودمان کاری نداریم, و تمام
توجه از بیرون, برداشته میشود, و بر خودمان, که مرکز
تحقیق و تفحص است,متمرکز میشود,پس توجه به قسمتی از
وجودمان که تقلیدکردن است, وابعاد وسعیی را در بر میگیرد
را, مورد بررسی قرار میدهیم, تا حس اندیشدن ما آرام آرام
از خواب بیدار شود, در اندیشیدن خلاقیت شکوفا میشود.
کلمات کلیدی: