کودکی که تحقیر میشود ,به خواسته هایش نمی رسد, به صورت های گوناگون طرد میشود,مایوس وناامید میشود ,خصایص انسانی او را له میکنند,رنج میکشدو نمی تواند این رنج را فریاد کند وانباشتن این رنج در درونش تولید تنفر می کندو انگیزه زندگی کردن را از او می گیرد, درو نی پر از رنج دارد که این رنجها در او در طول زندگی , تولید خشم و کینه و تنفر کرده و فرد را در درازمدت تخریب میکند, وقتی در درون خود تنفر داریم ,تخریب کردن, بی چون و چراروی میدهد و این تخریب از خود شروع شده و ابعاد گسترده تری را نسبت به آن تنفر دربرمی گیرد, در زندگی خودمان اگر توجه کنیم ,ردپای آنها را خواهیم دید , انسان تمام اینها را به صورت ناآگاهانه انجام میدهد و در واقع خشونتی که در او تولید شده ومحصولش تخریب هر چیزی میتواند باشد ,اراده شخص را در اختیار دارد و شخص برای رهایی و آزادی که همه به دنبال آن هستندوآنرا در کوچه و خیابان و مکاتب و ایسم های گوناگون می گردند,بایستی از خودشروع کنند و سرچشمه آزادی را در خود پیدا کنند , با روانکاوی و خودشناسی و پیدا کردن قدرت نگاه , آرام آرام تنفر وکینه و عداوت درونی را تحت کنترل خوددرآورده وراه درست را بدون در نظر گرفتن دوست داشتن و دوست نداشتن هاعمل کنند و آزاد شوند و در آزادی که حیطه نور است قرار بگیرند ,کسانی که دنبال آزادی هستند ناخودآگاه می خواهند وارد این حیطه شوند ,انسانی که آزادی را پیدا کرد دیگر از او تخریب سر نمی زند و شروع به سازندگی با امکاناتی که دارد میکند و سازندگی که حیطه نور است را از دست نمی دهد چون میداندتخریب او را به حیطه تاریکی میکشاند و او میداند وقت کم دارد ومرگ هر لحظه میتواند وارد شود, از عارفی پرسیدند که جرا الله الله گوید نمی گوید لا اله الا الله عارف جواب دارد ,ترسم در زمان لا گفتن بمیرم ,الله ما را بس , پاینده باشید.
کلمات کلیدی: