انسان دارای سه بخش است, بخشی از ما که میبینیم ,جسم ماست که شرایط
و قوانین خودش را دارد و متعلق به مانیست وبه عنوان یک وسیله در اختیار ماست
وبا پایان یافتن عمر به خاک که جزیی از املاک این کره خاکی است بر میگردد ,و
بخش دیگری از وجود ما که آن هم امانتی است ,جان و یا زندگی است که خداوند
مهربان به تمام بندگان خود در مدت مشخصی فیض و هدیه ایی عطا کرده که ما
در این مدت که مهمان خداوند هستیم از این موهبت استفاده کنیم ,که این قطره
در آخر, به دریا برمیگردد ,قطره ایی به نام جان و زندگی که به دریای بیکران و
جاودان باز میگردد و از آن ما نیست,کم و بیش آگاه از جان هستیم ,عزیزانی
که جان به جان آفرین دادندورفتند و ما دیدیم که زندگی ادامه دارد و هیچ خللی
در آن بوجود نیامد,پس جسم و جان بدون دخالت من وتو کارش را بدون نقص و
در حد کمال انجام میدهد , قسمت سومی ظاهر میشود که ناقص هست و
در پی کمال میرود ,کمال ومطلوب را میخواهد,ارزش میطلبد ,آنچه ندارد را میخواهد
و وقتی خوب توجه میکنم ,میبینم که انسان های زیادی تلاش میکنند برای رفتن به
عمق معنا ,کشف ومکاشفه معنا ,یعنی این قسمت از وجود ما با جستجو و کشف ومکاشفه در معنا ,شروع به بکار افتادن میکند,وجود حقیقی ما در اثر کشف معنا است که بکار می افتد,جسم و جان وجود واقعی ما هستند ,ومعنا به قسمت واقعی دیگر ما غذای مطلوب برای رشد کردن میرساند,وما به سمت واقعی بودن و واقعی شدن گام برمیداریم,یعنی از نقص به طرف کمال,
مادام که در راه معنا قدم نگذاریم غیر واقعی هستیم ,یعنی توان و قدرت تشخیص
واقعیت را نداریم ,یعنی فلاکت زندگی بشر امروز برای همین
غیر واقعی بودنش است ,برای اینکه قسمتی از وجودش که با رفتن به دنبال معنا
بکار می افتد,کار نمیکند,بشری که نوان دیدن واقعیت و حقیقت ,واقعیت که
آنچه هست و حقیقت را که آنچه باید باشدرا ندارد ,وقتی این قسمت از وجود شروع به کار میکند ,رشد میکند و درست مثل دانه ایی که درختی را در دلش نهان دارد ,تبدیل به نهال واقعی خواهد شد ,درختی که ریشه هایش رادر آب معنا فرو برده و از آن سیراب میشود,این تنها راه رهایی از رنجی است که ما گرفتارش هستیم ,اقیانوسی که پایانی ندارد ,که هر چقدر بیشتر در معنا فرو رویم ,واقعی تر خواهیم شد,و هرچه واقعی تر شویم از درد و رنج رها و آزادتر ودر نتیجه شادتر و مسول ترو عاشق تر ,پاینده باشید.
کلمات کلیدی: