بزرگی می گفت,دوست داشتن نشانه دارد, اگر میخواهید بدانید که چقدر به
کسی یا چقدر کسی شما را دوست دارد ,ببینید چقدر ازخودش برای شما ویا
برعکس مایع ,می گذارد,چقدر گذشت دارد ,ویا شما چقدر برای دوست داشتن از خودتان میگذرید, عده ای بیشمار از ما دم از دوست داشتن می زنیم ولی وقتی خوب توجه میکنیم کاری را نمی کینیم ,برای همین است که دوست داشتن معنای
خودش را از دست داده ,وقتی دم از انسان دوستی وخدادوستی میزنیم ,باید
ببینیم ,چه کاری برای این دوستی انجام میدهیم ,چقدر وقت ,جان , پول , و هر
آنچه با ارزش است در راه دوست داشتن قربانی میکنیم ,آنچه که داریم جزیی از
خودمان است ,چقدر حاضریم خودمان را ,اسماعیل مان را قربانی کنیم ,کمی
کلاه خودمان را قاضی کنیم ,به خودمان نگاه کنیم تا به شارلاتان بودن خودمان
پی ببریم ,حداقل اینکه با خودمان رو راست باشیم ,یکی از درد های امروز اکثریت
ما , این دروغ بزرگی است که مابه خودمان میگوییم , مامسولیت دوست داشتن را فراموش کردیم ,دوستی مسولیت می آورد ,و ما
از رنج مسولیت شانه خالی میکنیم , وقی میگوییم خدا را دوست داریم ,پشت سر
این کلام پر از مسولیت خوابیده ,ما با پایبندی به این کلام وارد حیطه مسولیت
میشویم ,ویا حتی خدا نه, اگر هر انسانی راما دوست بداریم ,این دوستی با
خودش مسولیت می آورد,حالا کمی اندیشه کنیم ,در ارتباطات ,ما چقدر مسول
هستیم و مسولیت را پاس میداریم,حالا می توانیم درک کنیم که چقدر دوست
داشتن های ما توخالی و پوچ شده ,و این یک گرفتاری جهانی است ,فرار از
مسولیت ,قربانی کردن اسماعیل یک داستان و یک افسانه سرگرم کننده نیست,
یک واقعیتی است که در هر لحظه از زمان بایستی اتفاق بیفتد ,و ما در هر لحظه
بایستی آماده قربانی کردن با ارزش ترین چیزهایی که داریم ,برای مسولیت
باشیم,وگرنه شارلاتانی بیش نیستیم ,پاینده باشید.
کلمات کلیدی:
اکثریت ما در دنیا در رنج هستیم ,گروهی از ما برای یک لحظه فراموشی دست به دامن خدا,ایمه اطهار ,نماز و مناجات , دعا ووو.... میشویم,گروهی دیگر دست به
دامن مواد مخدر و مشروب و سکس و ده ها نمونه دیگر که در مرداب رنجی دیگر
اسیرشان میکند,میشوند,وهرکسی به نوعی دنبال حال خوب است ,واین حال
خوب را در بیرون از خودش جستحو میکند ,و اکثریت ما در یک تلاش بیهوده زندگی
را می سوزانیم,چرا به این روز افتاده ایم ؟
آیا بس نیست این همه تلاش ,آیا توقع ما ,یک توقع بیهوده نیست؟آیا حال خوب
را برای خودمان معنا کرده ایم؟آیا فهمیدیم که حال خوب نتیجه و محصول است؟
چگونه ما وقتی عمل مان درست نیست ,اندیشه هایمان درست نیست ,اخلاق
وادب را نمی شناسیم ,عشق را در درونمان بیدار نکردیم ,ومهمتر از همه از انصاف
و عدالت بدوریم,حالمان خوب باشد,حال خوب ,نتیجه و محصول عملکردمان در کنار
هم است ,حال خوب از رعایت انصاف وسهیم شدن خودمان با دیگری و پایبندی به
اخلاقیات وخالی کردن اغراض شخصی ازاراده به کاری که برای هم انجام میدهیم
است,رنج درونی نشانی از نبود حال خوب است ,خود رنج دارد بیان میکندکه دنبال
چه باشیم ,ولی آنچه را که دنبالش بایستی باشیم ,در بیرون از خودمان نمیتوانیم
به آن دست پیدا کنیم,چاره ایی نداریم از بیرون دست بکشیم به درون برگردیم و
این بازگشت به خانه است,وقتی تمرین کردیم که بدون غرض شخصی آنچه
معنویت است,را به جا بیاوریم ,در راه بیداری عشق که سر آغاز حال خوب است,
قدم گذاشتیم ,حال خوب ما ,بستگی به قدم های ما در راه عشق و عدالت دارد,
عشق ,حاصل و میوه ومحصول است ,اگر راه و قدمی در راه آن برنداریم ,ازاین
احساس ما بهره ایی نخواهیم برد,وآنچه که ما به عنوان صفات خداوند میشناسیم
همگی نتیجه و میوه هستند,که اگر راه های رسیده شدن آن را پیدا کنیم ,به حال
خوب میرسیم,اگر نمی توانیم از اغراض شخصی خالی شویم, تمرین کنیم کار را
برای رضای خداوند انجام دهیم ,از خاطر نبریم تداوم کار درست ,نتیجه ومحصولش
رضایت درونی است,از خاطر نبریم ,بابه بدست آوردن و داشتن ,هر چیزی ما به حال خوب نمی رسیم,درک این مسله ما را از چرخه رنج خارج میکند ,پاینده باشید.
کلمات کلیدی: