یکی از مشکلات ما که جنبه جهانی دارد این است که , واقعیت ها را از دریچه منفی یا مثبت میبنیم , در اثر تعلیم و تربیت ,ما یاد میگریم که واقعیت ها را طوری نگاه کنیم که مربیان مان نگاه کردند , این نگاه در تضاد با لحظه حال است , آنچه گه در لحظه حال اتفاق می افتد ,را نمی توان با اندیشه های کذشتگان نگاه کرد , به طور مثال در هر خانوده اختلافی بین والدین و فرزندان هست و این یک حالت عمومی است ,والد به لحظه حال آنطور نگاه میکند که در گذشته مرسوم بود و فرزند طوری دیگر که الان جاری است ,نگاه والد می تواند مثبت و یا منفی باشد ولی در هر دو صورت نگاهی مرده است ,کسی که در راه خودشناسی است این ذهن را میشناسد و منفی و مثبت بودن خود را میشناسد و آگاهانه در پی حالتی دیگر دست به جستجو می زند و سر آخر به خنثی بودن میرسد, و در کیفیت خنثی استقرار می یابد ,در این حالت دیگر واقعیت ها را نه مثبت و نه منفی میبیند, بدون اینکه منفی و مثبت در او اثر بگذارند و عمل او را مطابق خواست خودشان هدایت کنند و او را گرفتار عکس العمل کنند, بدون قضاوت میتواند عقل و خرد را که دیروز کار نمی کرد ,از این لحظه به کار اندازد, نگاه عاقلانه به آنچه در این لحظه روی میدهد , داشته باشد ,خنثی بودن بی تفاوتی نیست ,خنثی بودن حالتی است که در این حالت نه منفی بودن و نه مثبت بودن واقعیتی در او اثری نمی توانند بگذارند,عمل درست از این حیطه است ,عملی که تمام و کامل است و آرامش محصول این درستی است ,و خنثی بودن خود به خود بدست نمی آید و کوشش و تلاش فراوانی را می طلبد و با تفاوتی که بیماری است کاملا فرق میکند, بزرگی میگفت ,عقل مثل وسیله ایی است که کناری پارک شده و مادام که از آن استفاده نشود امکان ندارد که حرکت کند . پاینده باشید
کلمات کلیدی:
تنها راه هایی که ما میتوانیم در کیفیت عشق غرق شویم , آموختن انسایت است و انسان شدن احتیاج به آموختن و تجربه و تمرین دارد ,آموختن و پروراندن ,وما برای آموزش احتیاج به الگو و مدل داریم ,و بهترین الگوی ما همانا انسان کاملی میتواند باشد که از هر بابت میتواند آن اوصاف را ظاهر وهویدا کند,و بنا به موقعیت زمان و اقتضای تاریخ و آنچه که در آن زمان میگذرد بزرگانی بنام پیامبر ,درد را شناختند و درمان را آوردند ,مثلا حضرت موسی در زمان خود یکی از درد های دوران خود را شناخته بود که زنا بود که کاری غیر انسانی بود و در آن زمان در بین مردم رایج بود و کاری بود مذموم , که رنج و درد را برای زناکاران به ارمغان می آورد و مردمی که در رنج و درد عمل خود میسوختند و نمی دانستند که این درد از خودشان است , , از ماست که بر ماست ,, در واقع انسانیت ,آموختن و تجربه کردن قوانین ی است که خداوند بر تمام عالم هستی حاکم کرده و ما چون دانش بر این قوانین نداریم ,تخطی می کنیم و دچار مشکلات میشویم ,انسانیت نمایش در آوردن اوصاف نیست, بلکه آگاه شدن و پایبند شدن به اصول است, اینها راه های عشق هستند , اصولی که خداوند برای رشد و سعادت و خوشبختی بنا کرده ,که اگر ما این اصول ها راآموختیم و تجربه کردیم و عمل کردیم وارد حیطه انسان و عشق شدیم , وگرنه همیشه گرفتار و اسیر عمل خودمان هستیم, اوصاف در واقع همان اصول هایی هستند که در درون قوانین الاهی هستند که توسط پزشکان دانایی بنام پیامبر بر مردمان آشکار شدند,پاینده باشید.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
هسته مرکزی و هدف بزرگ تمام تعالیم الاهی بر محور ,,انسان شدن ,, میچرخد وخودشناسی و شناخت و معرفت, آغاز راه انسان شدن, و قدم گذاشتن به جامعه انسانی است,این بزرگترین هدف روحانی برای هر کدام از آدمیان کره خاکی است ,انسان شدن و ماندن در انسانیت, و خداوند در آینه روح تمامی پیامبران انسان کامل را تابانده تا من وشما الگویی برای انسان شدن داشته باشیم , خداوند خردمند هر کسی را تشخیص داده که از همان نقطه سفر خود را به طرف انسانیت آغاز کند,چرایی وجود ندارد که من فقیرم یا ثروتمند,این تشخیص یک خردمند دانا و تواناست,ولی برای وارد شدن به جامعه انسانی ,یکی از ارکان مهم ,تعیلم و تربیت خانوادگی ماست ,اگر مربی ,کودک را بر پایه های, درست و حق و حقیقت, تعلیم داده باشد و انصاف را رعایت کرده باشند در آن صورت کودک با آشنایی و رشد با نظم الاهی بزرگ میشود و خود را انسان میسازد ولی اگر در خانواده ایی رشد کرده باشد, از نظم و دیسپلین الاهی خبری نباشد و قوانین خانواده و ایل و تبار و قوم و ملیت و .................بر او حاکم باشد در این صورت ,خودشناسی و شناخت تضادهایی که اورا از انسان, دور کرده واجب است آنچه تعلیم تربیت به ما میگوید ممکن است در تضاد با تعلیم وتربیت حقیقی باشند, وما با پافشاری بر تداوم این تعالیم ,از آرامش و سعادت ,که مجصول پیروی ازتعلیم حقیقی است دور میشویم.پاینده باشید.?
کلمات کلیدی:
وابستگی ها به صورت دوست داشتن و دوست نداشتن در دنیای واقعیت به صورت عمل هرروزمان,مارادرگیر و گرفتار کرده است. بزرگی می گفت, درد بزرگ در کنار گذاشتن کار بد نیست, دردناک ترین کار این است که کار خوب را کنار بگذاریم,کار خوب و کار بد را کنار گذاشتن ,این آغاز حرکت به سمت عدم وابستگی هاست, وقتی عملی بر مبنای دوست داشتن و دوست نداشتن صورت میگرد, آنچه مطرح هست ,, خودمان ,, هستیم و حود محور تمام کارهایی است که انجام میدهیم , ما بدون در نظرگرفتن نتیجه و عواقب کار ,که بازگشت به خودمان دارد,به این روش عادت کرده ایم. انسانی که در راه خودشناسی قدم گذاشته پی به اینکه ,تمام نتیجه و عواقب هر عملی را خداوند تعیین کرده , این نظم را ادراک میکند و عالم بر این نظم میشود,وخود را از عملی که بر مبنای خوب و بد , به آن عادت کرده آرام آرام دور میکند و خود را به عمل ,, درست ,, دیسیپلین میدهد. ابراز شیفتگی های خود را و دوستی دنیا را در کار خوب و کار بد می بیند, امید و امیدواری کمک و یاری خواستن های خود را به وابستگی ها ,می بیند, رعایت کردن و رعایت نکردن های خودرا ,که عاری از ترس از خدا است ,میبیند, و با شناخت و معرفت به عواقب ونتیجه هر عمل که صددرصد ازآن گریزی نیست راه درست که نظم است ,را با چشمان باز انتخاب میکند,و خود را به شهر امن میرساند و به امنیت دست پیدا میکند, و این راه نجات است,ما بدون خودشناسی نمی توانیم وارد شهر امن شویم ,.یکی از راه های شناخت , کارو راه درست , دیدن عواقب و نتیجه و محصول عمل , قبل از عمل کردن است, پاینده باشید.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
اساس دوران کودکی,لذتی بود که کودک به دنبال آن بود ,یافتن لذت و دوری از رنج , هدف و انگیزه کودک در برهه ایی از زندگی که لازمه زیستن او بود, و کودک تمام ارتباطات خود را بر این اساس تنظیم میکند , لذت را میگیرد و رنج را طرد میکند,و از رنج و لذت تصویری در ذهن ساخته میشود که اگر در اثر تعلیمات درست کودک نتواند رشد عقلی کند ,تنها وسیله ایی که کودک در ارتباط با هر چیزی دارد همان نگاه ایی است که او با خود از آن دوران به دوران جوانی ,میان سالی , پیری آورده و واقعیت و حقیقت را با نگاه کودکی میبیند و میبینیم که بزرگان کودک, چقدر فراوان, در تمام دنیا پراکنده هستند,نگاه کودکی ,این اساس یکی از دردهای ما است ,وقتی به دنیا از این دریچه نگاه میکنیم ,عقل کور و نابینا میشود ,لذت و لذت جویی بد نیست و یکی از ارکان زندگی هر انسان است ولی مشکل زمانی بوجود می آید که اساس مان و هدف مان جز کسب لذت ,چیزی دیگری نباشد و این روش به صورت ناخودآگاه کار میکند و با خودشناسی و کاووش درونی است که ما میتوانیم پی به این روند زندگی خودمان ببریم و در پی تغییر و درست کردن برآییم,از حالت کودکی عبور کرده و به دوره بلوغ و رشد عقلی قدم بگذاریم,که اگر این حادثه روی ندهد ما بزرگان کودکی بیش نیستیم, پاینده باشید.
کلمات کلیدی:
برای خودشناسی ما راه های گوناگونی در پیش روی مان داریم,روانکاوی, خواندن انواع کتابهای روشن کننده, نوشتن و بر رسی ,و صدها موارد دیگر و یکی از راه هایی که انسان زود میتواند نتیجه بگیرد ,تحقیق و تفحس در رابطه با نام های خداوند که در سراسر عالم هستی جاری است و پیامبران در کتابهای آسمانی از آنها سخن گفتند و تعلیم داده اند,هر کدام از نام های خداوند موضوع خودشناسی ما میتوانند باشند,که با رفتن به عمق و درک هر یکی از اسما الاهی ودرونی کردن آنها ,به درک درستی از خودمان برسیم,مثلا یکی از نامهای خداوند صادق است ,پس صداقت میشود موضوع تحقیق ما, صداقت دریای عمیقی است که وقتی وارد آن می شویم .ترسها و اظطراب هایی خودشان را نشان میدهند, پس صداقت را وقتی ما وارد درون خودمان میکنیم که میزان ما باشد ,ترسهایی در وجودمان که تا آن زمان پنهان بودند آشکار میشوند ,,کودک درون,,, از طرفی ما با پیام هایی و تعلیم و تربیت هایی روبرو می شویم که در باره صادق بودن و صداقت,تکلیف ما را روشن کرده,, پیام های والدی ,, پس کلمه صادق می تواند کلید های زیادی را روشن کندو الی آخر ,کتاب وضعیت آخر اثر تامس هریس , میتواند در شناخت بیشتر کودک درون و والد و بالغ به ما کمک کند. ما درحدود صدنام وکلمه واسم و موضوع در حال حاضر در دسترس داریم برای شناخت بهتر خودمان.
کلمات کلیدی:
روزی کودکی پاک و معصوم بودیم , در خانه ایی زندگی میکردیم که مربیانی ,ما
را تحت آموزش قرار می دادند, در نوار خالی ما ,آنچه به ما گفته می شد , ما آنها
را ضبط می کردیم و آن آموخته ها برای ما اصل شدند, و ما آنها را به صورت اصول
و روش زندگی بکار بستیم,حالا اگر مربیان ما آنچه به ما آموزش دادند ,اساسش
کینه و نفرت و خشونت و حسادت و دروغ و ریا و انواع و اقسام از این قبیل اصول,
که اصل و اساس واقعی در آفرینش و هستی و وجودی ندارند و موجود یت ندارند
و حقیقت ندارند, اگر اساس ومبنای عمل و عکس العمل ما ,آنچه در بالا ذکر شد
باشند , رفتارهای ما غیرواقعی است و ما انسانی غیر واقعی هستیم چون رفتار
های ما ریشه هایی غیر واقعی دارند,ولی اگر مربیان ما ,ما را به آنچه در این دنیا
هستی دارند و موجودیت دارند ,بر اساس آنها آموزش دادند ,مثلا همکاری, محبت
, صلح , بخشش , عشق , و صدها نمونه مثل آنها , اساس رفتارهای ما , اصل و
اصولی واقعی و حقیقی دارند , در این صورت ما انسانی واقعی هستیم , و خلاصه اینکه اگر ما امروز واقعی و یا غیرواقعی هستیم اصلا ربطی به اینکه چه شدیم ندارد ,حالا اگر الان دکتر و پرفسور هم که باشیم این بعد از آن یادگیری بوقوع پیوسته , نه قبل از آن ,پس این مسله الان , نبایدما را گول بزند ,که آن آموختن ها هنوز سرجایش باقی است و آنچه امروز هستیم خللی به آن وارد نکرده است.
کلمات کلیدی:
در دوران کودکی , اگر مبنای تعالیم و آموزش های ما , بر اساس سازندگی
و عشق و صلح و خدمت و همکاری و همزیستی و احترام به اندیشه و انتخاب
بخشش و صدها چیز از این رده بوده باشد , در نتیجه کودک با پدیده های واقعی
رشد می کند و وا قعی می شود ,ولی اگر کودک در خانواده ای که اساس تعلیم
و تربیتش بر تخریب و جنگ و کینه و عداوت و دروغ و ریا و حسادت و بی شرمی
و صدها چیزهایی از این قبیل باشد , کودک با این تعالیم از رشد باز می ماند
ودر نتیجه رو به بازی می آورد و گرفتار بازی با خود و خانواده و اجتماع و در کل
به سمت غیر واقعی بودن می رود وغیرواقعی می شود,با خودشناسی دقیق
و شناخت و معرفت, انسان به این نتیجه می رسد که در دنیا ,انسان ها منجمله
خود او اسیر بازی ها هستند , بازی سیاسی و بازی اقتصادی و بازی مذهبی
و بازی ایدویولوژی و بازی گروهی که گردانندگان آنها از این ضعف تربیتی انسان
امروزی استفاده کرده و انسان امروزی را از دنیا و آخرتش باز داشته اند و هیچ
گناهی بالاتر از این نیست,وقتی انسانی که به این بینش برسد, که دارد بازی
میکند , و دست از بازی بردارد , فقط یک چیز برایش می ماند, و آن این است, حالا
چه کار کنم , چه کار می توانم بکنم, جه زیبایی تولید کنم ,چه بسازم که دست
خالی نروم, ما با بازی کردن و سرگرم بازی شدن ,دست هایمان خالی می ماند
با دستان خالی, ما جزو زیان دیدگان هستیم , , در خواب دیدم که در زمان بعد از
مرگ فقط از ما سوال می کنند , چه کردی ؟
تا وقت باقی است خودمان را از هر نوع بازی بیرون بکشیم و با قصد خدمت به
انسان و جامعه انسانی , شروع کنیم به کار , مهم نیست چه کاری باشد,هر
کاری که قصدش خدمت باشد, تولید قشنگی و زیبایی وسازندگی باشد ,مهم
کوچکی و بزرگی نیست , مهم این است سربلند در برابر خداوند بگویی
خدایا این از دستم بر آمد
کلمات کلیدی: